همه لرزش دسـت ودلــم
از آن بودکه عشق پناهی گردد
پــــروازی نهگریـز گـاهی گردد
آی عشـــق ... آی عشــــق
چهـره آبیات پیدا نیست
و خنکای مرهمی برشعله زخمی
نه شور شعلــه بر سرمای درون
آی عشـــق ... آی عشــــق
چهـــره سـرخت پیــدانیست
غبار تیره تسکینی بر حضور وهن
و دنــج ِرهائی بر گریز حضــور
سیــاهی بر آرامـش آبـی
و سبزه برگچه بر ارغوان
آی عشـــق ... آی عشــــق
رنگ آشنــایــت پیــدا نیـست
نظرات شما عزیزان:
ای تو زيباترين زيبايی ، ای رويای بيداری
به خداوندی خدا دوستت دارم
ای بيقرار دلم ، ای تك درخت دشت سرخ قلبم ،
به همين لحظه های مقدس عشق قسم دوستت دارم
ای آنكه چشمت بارانی است ، ای تو كه روحت شادابی است ، و
رگهايت از خون محبت جاری است
به آن كعبه مقدس عشق قسم دوستت دارم
زندگی من ، ای آغاز من ، ای سرآغاز من ، ای فردای من
به همان لحظه پیوندمان قسم دوستت دارم
نمی دانم كلمه مقدس دوست داشتن را چگونه بيان كنم تا تو باور كنی كه
دوستت دارم
با تمام وجود گناه كردم
اما…
نه نعمتهايش را از من گرفت و نه گناهانم را فاش كرد…
اگر اطاعت كنم چه مي كند؟…
قصه اش طولانيست...
اما
خدايم مي بخشد!!!
و من هیچ کلمه ای را برای گفتگو با تو شایسته تر از سکوت نیافتم...
آیا سخن مرا میشنوی؟؟؟
======++++++++========
سلام
آپپپپم
خوشحال میشم اگه سر بزنی.
باران که میبارد...
باید آغوشی باشد...
پنجرهی نیمه بازی...
موسیقی باران...
بوی ...خاک...
سرمای هوا...
گرهی کور دستها و پاها...
گرمای عریان عاشقی...
صدای تپش قلبها...
خواب هشیار عصرانه...
باران که میبارد...