فقط از شرم چشماته تموم سر به زیری هام
نمی دونم بدون تو من از آینده چی می خوام
نمی تونم از این بن بست به سمت عشق برگردم
تو راهی رو به من وا کن می دونم خیلی بد کردم
کسی جز تو نمی دونه چقدر محتاج دیروزم
بگو برگرده اون لحظه که من یک عمره می سوزم
*❤*دختــران دریـــا*❤*به وبلاگ ما خوش آمدید ... |
فقط از شرم چشماته تموم سر به زیری هام نمی دونم بدون تو من از آینده چی می خوام نمی تونم از این بن بست به سمت عشق برگردم تو راهی رو به من وا کن می دونم خیلی بد کردم کسی جز تو نمی دونه چقدر محتاج دیروزم بگو برگرده اون لحظه که من یک عمره می سوزم
نشستم اینجا زل زدم به عکسات به این که زندگیمون رو به غم رفت منو نگاه نکن یه لحظه شاید کنار من نبودنت یادم رفت به این عکسی که روبه رومه شاید روزی هزار دفعه حرفامو گفتم یه لحظه جای من باش تا ببینی به دست و پای عکساتم میافتم چه جوری ازت دل بکنم نمیشه حرف جدایی بزنم نمیشه وقتی تمام خاطرات خوبم توی همین عکسا خلاصه میشه چه جوری ازت دل بکنم بتونم منی که هنوزم به تو بسته جونم چه جوری راضی میشی توی چشمام دوباره اشک تنهایی بشونم ادامه مطلب
زندگیم رو لب تیغه نمیشه با تــو بیام همه شهر و به هم می زدم اما چقدر پیش تو بی اراده بودم درست وقتی بلندم کردی از جا که از چشم همه افتاده بودم نبودی مرد این بازی نبودم از این حسی که بین ماست میگم گ-مونم این تمام عشق باشه نمی پرسی ولی من باز میگم خدا ... تو می بخشی همه دیروز من و تو می دونی حال هر روز من و بدی از تو بعیده از تویی که خدا رو واسه من تعریف کردی سر چی با خودت به هم زدی که دو تامون و بلاتکلیف کردی یه وقتا باعث آشفتگیمی یه وقتا از تو آرامش می گیرم به حدی بستگی دارم بهت که عذابم می دی و از رو نمی رم فقط باید صدا کنیم کسی رو که دستش بازه می تونه ببخشه خدا خاصیت دستاش اینه که بی اندازه می تونه ببخشه درگیر رویای توام ، منو دوباره خواب کن دنیا اگه تنهام گذاشت، تو منو انتخاب کن دلت از آرزوی من ، انگار بی خبر نبود حتی تو تصمیمای من ، چشمات بی اثر نبود خواستم بهت چیزی نگم ، تا با چشام خواهش کنم درارو بستم روت تا ، احساس آرامش کنم باور نمی کنم ولی ، انگار غرور من شکست اگه دلت می خواد بری ، اصرار من بی فایده است هرکاری می کنه دلم ، تا بغضم و پنهون کنه چی می تونه فکر تو رو ، از سر من بیرون کنه یا داغ رو دلم بذار ، یا که از عشقت کم نکن تمام تو سهم منه ، به کم قانعم نکن
هنوزم واست سواله چرا خوب نمیشه دردم خیلی مونده تا بفهمی من برات چی کار نکردم خنده هات دووم ندارن حس یه آدم نابود پس کجا رفت خنده ای که وقت رفتن رو لبات بود حالا برگشتی چقدر دیر و چقدر دیر حالا که سفید شدن موهام دلم پیر نمی دونستی بری می میره این عشق تو بری خونه نفس گیره نفس گیر بعد گریه های اون شب من یه حال و روز دیگم خیلی وقته غصه هام و رو به روی آینه می گم مگه من چقدر صبورم بذار باورم شه تقدیر چرا برگشتی دوباره توی این خونه ی دلگیر
|
|
[ طراح قالب: آوازک | Theme By Avazak.ir | rss ] |