*❤*دختــران دریـــا*❤*

به وبلاگ ما خوش آمدید ...

از خیال تو چگونه رهایی یابم؟!

تصویرم، در خیال تو پرسه می زند ...

و مرا چنان می نمایاند ،

که نیستم ...

و نمی خواهم آنچه را در واژه های نیستی من

می پنداری؛

بدانم ...

باشم...

در این نیستی به دنبال چه می گردی؟!

بی آنکه بدانی،

پرسه زن خیابان ها نیستم!

رنگ بی رنگم ،

پر از نجابتی ست

که با زبان دیدگانم

جز صداقت چیزی نگفته است ...

 

[ جمعه 28 تير 1392برچسب:,

] [ 2:56 ] [ ❤سايـــه و نستــرن❤ ]

[ ]


گفته بودم : که شقایق زیباست ؛

و نگفتم تنهاست ...

دلم آزرده از این تنهایی ست

و نسیمی که همین نزدیکی ست

به پیامی ز بهار ،

دل خونین مرا می خواهد ...

گرمی جان مرا می گیرد !

سوز سرمای خزان ،

شب یلدای بلند ...

حسرت روشنی صبحی خوش

همه در وسعت تنهایی من می شینند

چه کسی این همه تنهایی را

با نگاهش می کشاند به سحر ؟!

[ جمعه 28 تير 1392برچسب:,

] [ 2:34 ] [ ❤سايـــه و نستــرن❤ ]

[ ]


 

رفتار من عادیست ...

  این روزها تنها

 حس میکنم گاهی کمی گنگم

 گاهی کمی گیجم

حس می کنم

 از روزهای پیش قدری بیشتر

این روزها را دوست دارم

گاهی

-از تو چه پنهان

با سنگ ها آواز می خوانم

وقدر بعضی لحظه ها را

خوب می دانم 

این روزها از روز و ماه و سال، از تقویم

 از روزنامه بی خبر هستم

حس میکنم گاهی کمی کمتر

گاهی شدیدا بیشتر هستم

حتی اگر می شد بگویم

این روزها گاهی خدا را هم

یکجور دیگر می پرستم

[ سه شنبه 18 تير 1392برچسب:,

] [ 22:54 ] [ ❤سايـــه و نستــرن❤ ]

[ ]

چقدر دلتنگم من برای آنروز ، که خروس خانه همسایه را

بی جهت سنگ زدم ...

و کبوترها را ساعتی پر دادم

من هنوز در فکرم

روی بام خانه ، زیر سقف آسمان می خوابم

و به فصل سرما ؛ زیر کرسی به دعا می شینم

که خدایا امشب آسمانت ، برف سنگین به زمین هدیه کند

و چقدر خوشحالم ، وقتی با چکمه نو

روی برف ها به زمین می افتم ...

آخ که آن روزها را ، در قماری به امید فردا

من چه آسان باختم ...

چه کسی می داند که چرا در غربت 

خنده ای  بر لب نیست ؟!

من دگر یادم نیست ، آخرین بار چه زمان خندیدم !

چه کسی می داند که چرا دیگر باز

در حیاط خانه ها حوضی نیست ؟!

و برای یافتن چکمه ای نو به کجا باید رفت ؟!

چقدر زیبا بود ؛ شوق رفتن به کلاس اول

درس بابا نان داد از کتاب آموختن

یادگاری روی نیمکت کندن

در کلاس منتظر رنگ تفریح بودن

من در آنروز نمی داستم

که سعادت یعنی ؛

یک کشیده از معلم خوردن

کاش میتوانستم باز، در میان جمعی

بی غرور گریه کنم

همکلاسی تو کجایی؟! تو نمیدانی من

چقدر دلتنگـــم ...!

[ دو شنبه 2 ارديبهشت 1392برچسب:,

] [ 20:33 ] [ ❤سايـــه و نستــرن❤ ]

[ ]

 

مرا ببر به خواب خود، من خسته ام از همه کس

که خواب و بیـداری من هر دو شکنجه بود و بس

تو را نگاه میکنـم که خفتــه ای کنـار من

پس از تمام اضطراب، عذاب و انتظار من

تــو را نگاه میکنـم، که دیدنــی ترین تویــی

من از تو حرف میزنم، که گفتنی ترین تویی

من از تـو حرف میزنـم و شب تمـام میشود

تو را نظاره میکنـم همین ترانـــه میشود ...

 

[ یک شنبه 1 ارديبهشت 1392برچسب:,

] [ 18:52 ] [ ❤سايـــه و نستــرن❤ ]

[ ]

 

* بــاران *

چه کلمه ی غریبی ...!

سوزش چشمانمان از دود ماشین ها نیست؛

آلودگی قلب هاست که احساسمـان را مه آلـود کرده!

بارش بـاران را دگر سودی نیست ...

[ یک شنبه 25 فروردين 1392برچسب:,

] [ 1:4 ] [ ❤سايـــه و نستــرن❤ ]

[ ]

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه

دانلود آهنگ جدید